دیروز دوشنبه ۲۱/۶/۹۰ شب حدود ۱۰:۳۰ مامان فوفو اینا مامان جونو بردن بیمارستان برا بستری کردن اما ظاهراْ کارشون توی بیمارستان سعدی نشده و رفتن با اصرار بیمارستان نمازی بستری کردن چون MRI که قبلاً کارای پذیرششونو انجام دادیم تخت خالی ندارن! اما صبح که با عزیزیم تماس گرفتم گفت بعید میدونه مامانو بستری کنن حالا قراره آزمایش بده و دکتر نورولوژیست نظر بده که مامان نیاز به بستری داره یا نه. انشالله همه چی ختم به خیر بشه و در نهایت مامان جون حالشون بهتر شه ما هم خوشحال شیم چون در حال حاضر تنها نگرانی و بزرگترین غم هممون بیماری مامانه.

امروز قراره بابا و نی نی رو ببره مهد تا کمی با بچه ها بازی کنه خودشم یکی دو ساعت همون اطراف بره دنبال مقدمات آزمایش عدم انگل نی نی/ واریز وجه به حساب مسکن/ واریز وجه پیش پرداخت شهریه مهد/ گرفتن عابر کارت مسکن مامان که دیروز توی گلوی دستگاه گیر کرد و مستقیم رفت تو روده و معده دستگاهه. اگه بابایی موفق بشه این کارا رو تموم کنه فقط میمونه عکس پرسنلی نی نی خانم که بامید خدا یکی از همین روزا سه تایی میریم میگیریم. شاید خودمو بابا هم گرفتیم.

نی نی ام شعر میخونه البته بیشتر شبا وقت خواب طبع شاعریش گل می کنه:

- جوجه جوجه طلایی نوکت سرخ و حنایی

من جوجه را گرفتم بوسیدم او را گفتم

گفتا جایم تنگ بود دیوارم از سنگ بود

نه پنجره نه در داشت ...

- دستمال من زیر درخت آلبالو گم شده سواد داری؟  بی سحابی؟ خانم بیا پیش تو آتیش ساعت یک دو سه چهار

- دستمال من زیر درخت آلبالو گم شده مامان پیداش کرده بهم داد گفت بفرما نی نی دستمال مامان فوفو هم پیدا کرد دستمال داداشی هم پیدا کرد دستمال عموشی هم پیدا کرد (خودت شعر میسازی سر هم میندازی میشه یه چیزی مثل این! هههههه)

- یه سگ دارم کوچولو صداش میزنم لولو

... لولوم نیست ههههههه

- ان عصفورا اسمی نورا (عربی)

- دب دب خیر دب دب خیر امنی یا شرطی السیر (عربی)