کلی خبر داریم با یه کم وقت
از جشن تولد آوا با عکسای خوشگلش گرفته تا درگیری های شغلی مامانش از نیمه بهمن ماه ۹۰
کلی حرف دارم واسه گفتن اما حسابی شلوغم ای کاش زمان هر روز ۴۸ ساعت میشد. ههههه بعضی ها تو گذروندن ۲۴ ساعتشم موندن اونوقت.... عجب آرزوهایی
دعا کنید بتونم وقت دختر قشنگمو فقط بخاطر و برای خودش صرف کنم
دوستتون داریم هم من هم آوا ممنون که فراموشمون نکردین و بیادمون هستید. ما هم دلتنگتونیم و به همتون عادت کردیم.
بزودی میایم با عکس و تعریف
+ نوشته شده در ۱۳۹۱/۰۱/۲۴ ساعت 20:26 توسط مامان فرح
|
خاطرات دوران شيرين كودكي دختر كوچولوي نازم آوا پرنده ی کوچک خوشبختی اين بزرگترين، قشنگترين و بهترين هديه الهي... مي نويسم برات تا وقتي بزرگ شدي بخوني و بنويسي برام و من از ديدن لحظه لحظه بزرگ تر شدنت لذت ببرم...