چون بچه ی خوبی هستی

جون دلم چون نی نی خیلی خیلی خیلی خوبی هستی و من و بابا و همه ازت راضی هستیم و چون مثل بعضی نی نی ها باید ۱۰ ساعت دوری از مامان رو در روز تحمل کنی و چون من و بابا خیلی دوست داریم و تو یکی یه دونه دردونه ی مایی..... و چون صبح که ساعت ۶ و نیم از خواب بیدار شدی بدون بهونه و گریه زاری اجازه دادی مامان بره سرکار و از پشت پنجره بگرمی باهام بای بای و بوس کردی .... منم بپاس این خوبی های تو سر قولم موندم و برات ۲۰ تا دنت گرفتم تا نوش جونت کنی. فقط بزرگ که شدی فکر نکنی مامانی هندونه زیر بغل نی نی ش گذاشته و با چند تا خوردنی ناقابل سرشو شیره مالیده.  دوست دارم

برداشت هایی از شیطنت های نی نی

برداشت۱:

 

خونه ساکته و هیچ صدایی از نی نی در نمیاد!!

بابا: آوا؟  آوا؟ آاااااوا (سکوت)- آوااااا چرا صدا نمیدی؟

تاپ تاپ تاپ (صدای پای نی نی که داره توی راهرو میدوه)

آوا: بععععله

بابا: کجا بودی؟ چرا صدات می کنم جواب نمیدی؟!

آوا: تو اتاق مامان بودم.

بابا: تو اتاق مامانی چکار میکردی؟

آوا: کار داشتم.

بابا: چکار داشتی؟

آوا: یه کاری داشتم.

 

برداشت۲:

سکوت مطلق

بابا: آوا؟ بابایی؟ کجایی؟

آوا: تو اتاقم هستم.

بابا: داری چکار می کنی؟

آوا: دارم با عروسکام بازی می کنم. (توپ بازی- باد کردن بادکنک- بازی با عروسک- پخش کردن هر چی تو اتاق دم دستش بیاد).

 

برداشت ۳:

.

.

.

ادامه دارد...

حمام

نی نی ما عاااشق آبه. عاشق حمام و آب بازی.

وقتی مامان یا بابا میرن حموم میگه: شما برید بعد منو صدا کنید بیام.

اما همینکه پامون به در حمام میرسه میدوه میاد میگه منم میام.

بعدش وان شو براش پر از آب می کنیم و نی نی با عروسکاش بازی می کنه.

بابا بتازگی چند تا بادکنک پر از آب کرده که نی نی تو حمام باهاشون سرگرم بشه چند تا آبپاش و عروسکم مخصوص بازی براش تو حمام گذاشتیم.

نی نی عروسکاشو شامپو و صابون میزنه و آب می کشه و خوشحاله.

مامان و بابا هم نی نی رو تمیز میشورن و لپشو صاف و براق و صیقلی می کنن و با یه حوله لباسی میفرستن بیرون.

بعد لباسای نی نی رو تنش می کنن و موهاشو با سشوار خشک می کننتا نی نی مثل خورشید بدرخشه. بعد از حمام همیشه یه لیوان نوشیدنی با کلوچه یا کیک به نی نی خیلی میچسبهشِـــکـْـلـَکْ هــآے خــآنــــــومـے .

هورااااا دندون 18 نی نی هم سبز شد

دختر من خیلی ثروتمنده. خوش بحالش. اگه گفتین چرا؟

خوب معلومه هر کی ۱۸ تا مروارید سفید فابریک داشته باشه ثروتمنده دیگه. دیروز ۲۳/۳/۹۰ تو دهان نی نی همردیف و درست بالای دندون هفدهمش دردونه شماره ۱۸ نوک زده بود. مبارکه نی نی. هووووورا  می بینی باز هم ماسالله ایسالله بزرگتر شدی. دوستت دارم

نی نی در خرداد 90

آوا به عروسكاش غذا ميدهconnie_feedbaby.gif باهاشون بازی می کنه لباسشونو تعويض ميكنه كمكشون مي كنه برن دستشويي شبا پمپرزشون مي كنه با من و بابايي بادكنك بازي و ماشين بازي مي كنه اونم نوبتي )(حتماً بايد نوبت رعايت بشه برو برگرد نداره). صبحانه نون و پنير خيلي دوست داره اگر هندونه هم باشه كه عاااليه تخم مرغ هم ميخوره دنت و خامه شكلاتي و عسلي هم دوست داره. بعضي وقتا خودش ميگه شير هم ميخوام. ناهارشو دوست داره با ماست يا ماست و خيار نوش جون كنه اگه سالاد و شربت يا دوغ هم باشه بد نيست+ طالبي قاچ كرده كه هميشه اولش خودش ميخوره وسطاش ميگه مامان خودت بده من نِيتونم. عصر بعد از خواب نيمروزش وقتي پا ميشه دستور صادر مي كنه: ماماني كيك و شير برام بيار بابايي هم بايد بغلش كنه. بعد هم دستور بستني يا مغز پسه و بادوم. شام هم مثل ناهار با شوخي و خنده و بازي و شادي و بقول خودش ورجه وورجه مي خورهشِکـْـلـَکْ هآے خآنومے و آب و مسواك كه بعضي وقتا هم يادش ميره يا تنبلي ميكنه. ني ني اگه مسواك نزني دندونات سياه ميشن كرمه مياد ميخوردشونا اونوقت بي دندون مي شي زار و پريشون مي شي آخرشم پشيمون مي شي. از ما گفتن!

کاریکلماتور آوا:
اختاندمش= انداختمش
لفطاً= لطفاً
آب پرتلال= آب پرتقال
رستانا= ركسانا
شيرتت= شير كيك
بَدتنت= بادكنك
من نِيتونم= من نميتونم (بچه ام بَرَرِه اي حرف ميزنه)
نِييام= نميام
نِيخوام= نميخوام
تپات= كتاب

ديشب ۱۷/۳/۹۰ موقع خواب هوس جوجه كباب كرده بود و چند بار ازم خواست. آخه من ساعت 11 شب جوجه كباب از كجا بيارم بدم ني ني. هاااا؟ شما بگين. بالاخره به كباب براي شب بعد رضايت داد و خوابيد.
تنقلاتي كه ني ني دوست داره: آجيل (پسته، بادوم، گردو، فندوق، مغز تخمه، كشمش، نخودچي)، پفيلا، بستني هر نوعي كه باشه، برنجك، دنت هر طعمي كه باشه بيشتر شكلاتي، شكلات و آبنبات(بمقدار كم)، بيسكويت و كيك+ ژله (مخصوصاً اگه خودش درست كنهشِـــکـْـلـَکْ هــآے خــآنــــــومـے منم كمكش- يعني)
از ميوه ها تقريباً همشونو دوست داري سيب شيرين و پرتقال نارنگي رو بيشتر و هندونه و انار و انگور.

جمعه صبح هم بردمت كلاس باله كمي تا قسمت اعظمي باز به من چسبيدي و حاضر نمي شدي از مامان دل بكني مجبور شدم خودم بشينم توي كلاس اما فقط دنبال شيطنت بودي و پاتك زدن به بيسكويت كاكايويي. مربي گفتش بايد چند جلسه اي ببرمت با مستقل بشي و از من جدا اما ممكنه حداكثر 10 جلسه طول بكشه زمان كلاسا رو هم تغيير دادن و بين هفته عصرها گذاشتن كه برام سخته و با ساعات كاريم تداخل داره. حالا تا ببينم چي پيش مياد.

28

28

ديروز 22/3/90 عصر از كار كه برگشتم گفتم آوا مياي بريم پارك قوسواري تو آب سرشو تكون داد و زود تمام عروسكا و توپ و بادكنكاشو از اينور و اونور جمع و جور كرد و به اتاقش برد و به تمام معني خااااانوم شدشِـــکـْـلـَکْ هــآے خــآنــــــومـے (ني ني ام وقتي به نفعش باشه كوه هم جابجا مي كنه) و حاضرش كردم شِکـْـلـَکْ هآے خآنومےو باوجود اينكه خيلي خسته بودم با باباييش برديمش شهربازي پارك و تا تونست بازي كرد و با وجود اينكه ديگه رمقي برا من و بابا نمونده بود اصلاً خيال برگشتن نداشت و مي گفت: اصلاً اصلاً (يعني حرفشم نزنين!) توي راه هم براش يه قطار بع بعي خريديم.

28 28
28 28

28
توي خونه وقتي داشتم با دسته ي مبل ضرب ميگرفتم ني ني اخطار داد كه: صدا نده مردم خوابن!!! بعد هم مي گفت: خودتم پارك مي برم اسب سواري كني قو سواري كني و نازم مي كرد.

راستي مامان فوفو تعريف مي كرد: ديروز كه با داداشي پيش شما بودن و چون خيلي خوردني و شيرين عسل هستي حسابي از سر تا پا خورده بودنت... آخر سر بهشون گفتي: خودمو ميخوام(فكر كرده بودي تموم شدي عزيز دلم) و اونا هم كلي بهت خنديده بودن.

يه چيز ديگه: ني ني وقتي كاري كنه كه ازش بخنديم ناراحت مي شه به غرورش برميخوره و ميگه: نخندين.

28

شعر

ميون كوه و دره؛ يه ميش بود و يه بره...
بره نازي نازي، تنهايي رفت به بازي 

آ ي آي خبر دار
كي خوابه و كي بيدار؟
بره را گرگه برده، سرپا نشسته خورده 

بع بعي جونم نازنينم مهربونم كي بردت؟ گرگه چه جوري خوردت؟

 ميون كوه و دره يه ميش بود و يه بره
برة شوخ و شيطون خوشحال و شادو خندون

صبح تاغروب مي دويد    پائين و بالا مي پريد
اونور كوه تو جنگل    يه گرگ چاق و تنبل

زشت و كثيف و بيعار   موذي و مردم آزار

پرخور و ناقلا بود دشمن بره ها بود

خورشيدخانم آفتاب كرد برف كوهارو آب كرد

سبزه و گل دراومد ميوة نوبر اومد

گل هاي آفتاب گردان توي چمن فراوون

برة نازي نازي تنهايي رفت به بازي

هوا پر از بوي بهار زمين پر از نقش و نگار

اون از هوا اون از زمين نخور و نخواب بشين و ببين

به گوزنه ميگه چه شاخاي بلندي ميايي بامن بجنگي

اسم منو شنيدي زور منو نديدي

شاخت به اين كلفتي فوتت كنم ميوفتي

به كلاغه ميگه كلاغه غارغارت كو

سفره قلم كارت كو آقاي خبرگزاري،اخبار خوب چي داري؟

............... كلاغه خبر ميبره براي مادر بره :
غار غار خيردار كي خوابه و كي بيدار براي اولين بار گوش بكنين به اخبار
بره رو گرگه برده سر پا نشسته خورده
مامانش ميگه: بعبعي جونم بعبعي جونم نازنينم مهربونم كي بردت؟ گرگه چه جوري خوردت؟
ميره سراغ گرگه
ميگه : گرگ سياه پررو بره ناز من كو؟
گرگه ميگه: قاه قاه قاه من بردمش قاه قاه قاه من خوردمش
تو هم بياي مي برمت تو هم بياي مي خورمت حالا چي ميگي حالا چي ميخواي
من چي ميگم؟ من چي ميخوام؟
فرار نكن دارم ميام سوار سوار پياده سوار ميريم به جنگ و كار زار
شكم گرگه رو پاره مي كنن بره رو در ميارن همگي دورش حلقه مي زنن مي خونن:
بره نازي نازي تنها نرو به بازي
عاقل و هوشيار باش گرگه مياد بيدار باش

بره ميرسه به 1 سگ. به سگه كه واق واق ميكرده، ميگه:
تو گشنه اي يا سيري؟؟ ميخواي گازم بگيري؟؟
واق واق نكن كه كم كم  دارم ازت ميترسم

بهار 90

كبوتر قشنگم رنگين كمان شادم خيلي وقته وبلاگتو به روز نكردم و امروز تو رو در اولويت هر كاري گذاشتم و از صبح مشغول جمع آوري خاطرات بهارتم. راستي تا يادم نرفته به اينم اشاره كنم كه هر وقت گلا و درختارو در حال تكون خوردن مي بيني مي گي: درختا دارن مي رقصن گلا دارن رقص بهار مي كنن و خيلي دوست داري تماشاشون كني آخه پنجره ي سالن خونه بطرف منظره ي باغ و درخت و سبزه زار بولوار باز مي شه و ديد خيلي خيلي زيبايي مخصوصاً در فصل بهار داريم و تابلو كاملاً طبيعي طبيعت خدا 24 ساعت روبرومونه. جاي همتون خالي حتي پاييز و زمستونشم قشنگه. اينم يه عكس از اين فضاي سرسبز شاد مخصوصاً اگه يه گله گوسفند و بز و بزغاله و سگ مورد علاقه ني ني هم توي زمين باز مقابل در حال چرا باشه و ني ني بتونه از دور و نزديك حسابي ببيندشون. يا حتي گربه هايي Smileyرو كه توي جدول آب اينور و اونور دنبال غذا هستن رو از پشت پنجره شكار كنه و با شيطنت بگه ميخوام بغلشون كنم نازشون كنم آخه ني ني عااااشق حيوونا و جونورا و پرنده هاست طوريكه ازمون ميخواد سوسك رو بشوريم تا بتونه بوسش كنه!!!!


دو هفته پيش كه آوا رو برديم كلاس باله و اولين باري بود كه يه جمع چند نفره بچه ها رو با هم ميديد و وسط بازي بغض كرد و چسبيد به من و جدا نشد... فكرم حسابي مشغول شد كه اگه بذارمش مهد چي پيش مياد؟ و همين شد كه تصميم گرفتم حداقل روزاي تعطيل رو از همين الان توي جمع بچه ها شركتش بدم تا كم كم عادت كنه و خيال منم راحت بشه. خيلي دلم ميخواد خونه بودم و بقول خودت پيشت مي موندم اما فعلاً بايد صبر كني تا مامان بازنشسته بشه گرچه تا اون زمان تو باندازه ي كافي بزرگ و مستقل شدي كه كمتر به مامان نياز پيدا كني اما چقدر خوبه با تو بودن. بعداز ظهر پنجشنبه 12/03/90 با خانم همكارم و پسر كوچيكش كه 4 سالشه رفتيم خونه ي يكي ديگه از همكارام و از شانس خوبمون چند تا بچه هم اونجا بودن و حسابي با هم دوست شدين و بدو بدو و made by Laieراه انداختين و منم خوشحال كه دخترم نسبت به جمع گوشه گير نيست و برعكس خيلي هم خوش آشناست هزار ماشالله. اينم عكس بقول خودت دوستات. آوا از اون روز ببعد هر جا ميخوايم ببريمش ميگه بريم پيش دوستام. بچه ام تازه دوست پيدا كرده نديد بديد رفتار مي كنه قربونش برم.

اينم چند تا عكس از پريشب كه شامتو بردم پارك محله اي نزديك خونه بهت دادم و حسابي تاب و سرسره بازي كردي شِـــکـْـلـَکْ هــآے خــآنــــــومـے و فواره ها رو از نزديك تماشا كردي آخه خيلي آب دوست داري چه تو حمام چه بيرون حتي اگه توي يه چاله يا گودال كوچيك باشه.


شب هم موقع نماز ازم چادر خواستي و با مامان عبادت كردي و دستاي كوچيكت رو روبه آسمون كردي و براي همه ي مامانايي كه از خدا ني ني ميخوان با قلب پاك كوچيكت دعا كردي و گفتي: خدايا دل همه كسايي كه ازت ني ني ميخوان رو شاد كن و لذت مادر بودن رو بهشون بچشون.... اااااامين

28

28

28

28

28

28

28

28

28

15/03/90

15/03/90

15/03/90

15/03/90
دوست دارم هزار هزار هزار تا .... تا هميشه .... بينهايت تا نهايت

نی نی 28 ماهه می شود

از برنامه ي بفرماييد شام ياد گرفتي سر هر موضوعي كه باعث تعجبت بشه بگي: هي واايِ من. و اين برنامه رو به عشق شنيدن همين كلمه كه تكيه كلامت شده تا آخر مي بيني!!! حتي بخاطرش از خير ديدن برنامه هاي كارتوني مورد علاقه ت هم ميگذري. آخه تو ديگه كي هستي؟!!!! عشق مامانت اميد مامانت همه وجود مامانت همه دارايي مامانت نفس جيگر بلا طلا فدات بشم كه خيلي خوب و مهربوني وقتي ازت دلخورم فوري دست گردنم ميندازي و با مهربوني ميبوسيم Smileyتا لبخند بزنم بعد راضي ميشي ميري دنبال وروجك بازي و شيطنت كردن خودتمم مي گي شيطوني مي كنم.
به لطفاً مي گي لفطاً و من حسابي كيف مي كنم از صدا و لهجه ي قشنگت.
دست بخشنده داري و چيزايي كه دوست داري به بقيه هم تعارف مي كني و مي بخشي مي گي برا خودت.
نميدونم اين كلمه "ترسيدم" رو از كجا و چطوري ياد گرفتي طوري كه بيشترين كاربرد توي كلماتي كه استفاده مي كني داره گرچه كاملاً بدون منظور خاصي بزبون مياري!
وقتي پول توي قلكت ميندازي مي گي اختاندمش تو قلك.
روز جمعه 6/3/90 برديمت كلاس باله تا با بچه ها و مربي آشنا بشي و اگه علاقه نشون بدي از اين ببعد بذارمت كلاس اولشو خوب اومدي اما.... نيمه هاش با لب ورچيده و بغض در گلو منو ميخواستي و تا بغلم شدي ديگه ازم جدا نشدي و من نگرانم ... چون اگه قرار باشه برا مهد هم اينطوري كني قطعاً من دق مي كنم فداي ناز و اداي قشنگت بشم من. مربي اجازه داد چند جلسه آشنايي ديگه هم ببرمت تا ببينيم چي ميشه! تو خونه ازت ميپرسيدم دوست داري بري پيش بچه ها قاطعانه مي گفتي: "نه" اما فكر نمي كنم زياد بدت اومده باشه بهر حال اين اولين باري بود كه در يك همچين جمعي شركت ميكردي و عكس العملت صد البته طبيعيه عزيز دلم بازم ميبرمت تا اضطرابت كم بشه و آرو م و قرار بگيري.

28
همچنان ديوانه وار دوستت دارم و براي هر چه بهتر كردن رفاه و راحتي آينده ات بيشتر و بيشتر تلاش مي كنم. دوستت دارم

همه چي آرومه من چقدر خوشبختم! تو كنارم هستي بخودم ميبالم ... خداروشكر كه تو هستي عزيز دلم...

نيمه شب بلند شدي نشستي وسط رختخوابت آب خوردي گفتم بخواب گفتي "من نِيتونم" قربون زبونت برم كه تازگيها ياد گرفتي آتيش بباروني وقتي ميخوام وسايلتو مرتب كني و سر جاي خودش قرار بدي شونه هاتو بالا ميندازي و مي گي: "من نيتونم" و اينجوري راه گريزي برا خودت پيدا كردي كه هم خوردني ترت مي كنه هم از زير كار براحتي در ميري..... دووووست دارم عزيز دلم (جمله اي كه هر دومون بهم ميگيم).
مدتيه كه فقط دلت ميخواد بشيني و سي دي :"با ني ني2" رو كه توي يكي از همين بسته هاي شانسي كه بابا برات خريده بود رو ببيني اسمشم گذاشتي سي دي انگشتي ها. ده بار ببيني باز كمه و مي گي برات بازم بذاريم.
پنجشنبه 22/2/90 برديمت پارك آزادي و تو تا تونستي بازي كردي: قو سواري روي آب، چرخ فلك، اسب سواري، سنجاب سواري، ماشين بازي با داداشي و... خيلي خيلي بهت خوش گذشت تا 11 اونجا بوديم و اصلاً دلت نميخواست برگرديم خونه. توي پارك بستني و سمبوسه خوردي و برات چند تا عروسك بادي و جوجه و بادكنك بقول خودت دراز خريديم كه طبق معمول دم در خونه تركيد.
حدود ساعت 9:30 هم داداشي و مامان فوفو و عموشي بهمون ملحق شدن و 11:45 رسيديم خونه و سرلاكت دادم بعد لالا.
وقتي غذا رو تو دهنت نگه ميداري و ناراحت ميشم فوري بلند ميشي دست ميندازي گردنم ميبوسيم مي گي دوست دارم تا ناديده بگيرم. خوب رگ خوابم دستت اومده وروجك كوچولوي نازم. منم دورت مي گردم.
موقع خواب مي گي ميخوام تو جيگرت بخوابم و دستم بايد زير سرت باشه.
عااااااااشقتم.

هووورااااااااا يه دندون جديد ديگه!

پنجشنبه 15/2/90 كه قراره تا 3 روز پيش همديگه باشيم صبح كه بيدار شدي انگشتمو كردم توي دهنت و .... بعععععله يه دندون ناز خوشگل كه ميشه دندون 17 ني ني رو اون ته تها ي گوشه لپ سمت چپ پايين پيدا كردم و گفتم ني ني دندون جديد درآوردي مامان مباااركت باشه عزيز دلم. وقتي بابا از كار برگشت خودت بهش اين خبرو داده بودي!!!! پس معلوم شد عطسه و سرفه 10 روز قبلت بخاطر همين بوده و به چيزي حساسيت نداشتي. خداروشكر كه مريض نشدي و با شربت سرماخوردگي خوب شدي نگينم. 

خدايا كمك كن ني ني م مريض نباشه

بابا از خونه تماس گرفت گفت از صبح عطسه سرفه تك و توك داشتي! و من الان در اوج نگرانيم. خدا كنه مريض نشده باشي جيگر مامان. ديشب بابا برام يه دسته گل گرفته بود. يعني ممكنه به اون گلا حساسيت داشته باشي؟ به بابايي گفتم تو حياط بذاره ببينيم بهتر ميشي و عطسه سرفه هات كمتر ميشه؟ خدا كنه كه بشه. بهر حال سر راه برات يه شربت كيدي كلد مي گيرم تا اگه علايم سرماخوردگي داشتي بهت بدم ببينم چي پيش مياد. باهام تماس گرفتي گفتي سلام، هاپيشته مي كنم دارم مريض ميشم. خدافظ و دلمو حسابي كباب كردي لحظه شماري مي كنم برگردم خونه پيشت بگيرمت تو بغلم چون خيلي به آغوشت احتياج دارم عزيز دلم

26 ماه گذشت

عشقم دردونم عزيزم شيرين زبونم دردت بجونم خوشگل مهربونم دوستت دارم تا بي نهايت.......
قربون غرلندها و بهونه گيريهاي نازت برم من الهي كه وسط خواب نيمروزي دوبار بيدار شدي و مامان و زدي و چند تا دري بير بهم گفتي دوباره فرشته وار خوابيدي حتي وقتي سرتو بوسيدم با نق و نوق گفتي: كله ني ني نبوس و لنده دادي و حتي نمي خواستي بهت دست بزنم قربون خشونت دلنشينت برم من كه همه جوره عااااااشقتم و بهترينها رو برات انجام ميدم كه فقط تو راحت باشي نازنين مادر. عصر هم سوار بر سه چرخه ات رفتيم خونه مامان فوفو و با داداشي پارك و تاب و سرسره و تماشاي آب و فواره و بعد هم با عموشي اينا رفتيم صدرا و 8:30 برگشتيم خونه و بابايي هم بعد از ما رسيد خونه.
يكشنبه 28/1/90 هم چون حالم اصلاً خوب نبود تا 10 تو نمازخونه شركت استراحت كردم بعد مرخصي گرفتم و توي خونه تا فردا صبح يكسره خوابيدم و تب و لرز و تهوع و... اما هر چي بابا اصرار كرد دكتر نرفتم و صبح روز دوشنبه حالم كاملاً خوب شده بود.
راستي هفته ي گذشته شما دختر كدبانوي خودم اولين ژله ي زندگيتو البته با كمي كمك مامان درست كرديشِـــکـْـلـَکْ هــآے خــآنــــــومـے و با داداشي و مامان جون نوش جان كرديد. كلي هم ذوق ميكردي و مي خواستي به همه بگي و نشونش بدي.
از بين تمام كلمات و جملاتي كه به قشنگي بيان مي كني من بيشتر كلمه ي: كليسپ بجاي كليپس و ..... رو دوست دارم. البته جديداً ديگه ياد گرفتي و بجاي سممات مي گي سلام و گاهي از سر شيطنت سممات مي كني و خودت مي خندي وروجك نازم. به اومد مي گي ايمد. به بادكنك مي گي بدكنك.
رنگارو خيلي خوب بلد شدي و آبي و سبز و زرد و نارنجي و كرمي و مشكي و سفيد و صورتي رو خوب خوب تشخيص ميدي.
توي خونه هم كه دوست داري سالن مد راه بندازي چند تا چند تا رو هم ميپوشي و عينك و كلاه و آرايش و .... به همه هم نشون ميدي.