الهی که همیشه سالم باشی دلبندم
از امروز دوباره گذاشتمت مهد اما برخلاف همیشه اصلاً اشتیاقی برا رفتن نداشتی و ازم میخواستی خونه باشی اونم با خودم. کلی باهات صحبت کردم تا موفق شدم گره های ابروتو کمی باز کنم. الهی درد و بلات بجونم منم مثل خودت قد خودت دلم میخواد همیشه پیشت باشم اما فعلاً چاره ای نیست فقط باید تحمل کنیم و صبر. ازت بخاطر اینکه از کوچیکی مجبوری مشکلات ما بزرگترا رو ببینی و تحمل کنی عذر میخوام. لطفاً مامانو ببخش که نمیتونه مطابق خواسته تو عمل کنه. تمام کوتاهی هامو در برابر خودت ببخش عزیز دلم. پنجشنبه ۱/۱۰/۹۰ هم صبح ساعت ۱۰ بردمت مهد برا عکس سفره یلدا بعد هم با هم رفتیم خرید و شما یه جفت خرس خوشگل از فروشنده جایزه گرفتی. خدارو شکر از سه شنبه علائم بهبودی بیماریت پیدا شده و اشتهات برگشته شیطونک خودم اما روز بروز بیشتر بهم وابسته می شی و دائم بهم چسبیدی. قربون وجود پر از مهر و محبتت برم دنیای من.
عکس هم داری اما نمیدونم چرا برا گذاشتنشون اینقدر تنبلیم میشه!!!
دوستت دارم خیلی زیاد اینقدر <-------------------|--------------------->
خاطرات دوران شيرين كودكي دختر كوچولوي نازم آوا پرنده ی کوچک خوشبختی اين بزرگترين، قشنگترين و بهترين هديه الهي... مي نويسم برات تا وقتي بزرگ شدي بخوني و بنويسي برام و من از ديدن لحظه لحظه بزرگ تر شدنت لذت ببرم...