الان مدتیه که دائم میپرسی پس کی تولدمه؟ برام کیک جوجه ای بخر- شمع- فشفشه- کلاه بوگی- لباس بنفش- ماشین شارژی قرمز- و خلاصه هر چی به ذهنت میرسه ازمون میخوای عزیز دلم. چند روز پیش رفت چند دست لباس و جوراب شلواری و شلوار ضخیم و کاپشن و شلوار لی برات خریدم وقتی آوردم خونه دو سوم خریدام فیت تنت بود یا حتی کوچیکتر که مجبور شدم ببرم همه رو عوض کنم و یکی دو سایز بزرگتر بگیرم!!!!! با خودم فکر کردم چه زود ماشالله هزار ماشالله دخترم بزرگ شد چقدر دلم میخواست اینروزا تند تند برسه و رسید و حالا به عکسای قبلت نیگا می کنم و می بینم دخترم برا خودش خاااانومی شده خیلی دوستت دارم از وقتی مهد میری عاقلتر اما بهانه گیرتر شدی بازیهات حرفات رفتارت معنی دار تر شدن و دارن بسمت معقول تری پیش میرن مامان بازی می کنی اسم پسر خاله اسما رو روی دخترت کیاشا گذاشتی و چپ و راست میذاریش رو پای من می گی بفرما اینم نوه تون بخوابونش بشورش غذاش بده خوب منم از خدامه که زودتر نوه دار بشم و ازش نگهداری کنم البته الان خیلی زوده عزیز دلم. ازم میپرسی: مامان؟ خدا منو خیلی دوست داره که هر چی میخوام بهم میده؟ خدا کجاست؟ میگم: خدا همه بچه ها رو دوست داره و بچه هایی که مثل تو خیلی خوبن رو خیلی خیلی دوست داره. خدا یه نوره تو قلب ما. دیشب با پاهات میزدی به سینه و صورتم گفتم نکن آوا قلبم درد می گیره ها. گفتی خدا که تو قلبته هم درد می گیره؟ مونده بودم چی جواب بدم. دیگه شبا فقط من قصه نمی گم و شعر نمی خونم تو هم نوبتی برام قصه می گی و شعر میخونی خیلی لذت داره. نازگلکم چهارشنبه گذشته عصر که رسیدم خونه احساس کردم یه کوچولو داری ناخوش احوال میشی به مامان فوفو گفتم گفت: نه غیر ممکنه!!!! اما من قلقتو خوب میدونم. پنجشنبه بخاطر سرفه های شدید خلطی با وجود سرمای بسیار زیاد با بابایی شب بردیمت دکتر زراعتیان و گفت خیلی بموقع آوردینش چون خروسک گرفته بودی بخاطر خوردن گرمی و بیسکویت شکلاتی. شکر خدا نیازی به تجویز آنتی بیوتیک نشد و دکتر فقط ۳/۲ دگزامتازون و شربت پروسپان و قطره منتول برا بخور نوشت که آمپولو در جا زدی و شربتو ۳ بار در روز می خوری البته چون روز دوم بهتر نشدی بلکه بدترم شدی طوریکه شب تا صبح نتونستی از شدت سرفه بخوابی صبح با دکترت بابا تماس گرفت و قرار شد شربت دیفن هیدرامین هم هر شب بهت بدیم+قطری بینی کلرسدیم. خدا رو شکر از دیروز خیلی بهتری چون ۳ روز پشت سر هم تعطیل بودیم و توی خونه ازت نگهداری کردیم امروزم مامان فوفو پیشته فردا و پس فردا م خودم هستم تا شنبه که دوباره صبح های زود ساعت ۶ باید آماده بشی بری مهد که امیدوارم خدا بخیر بگذرونه و نی نی ام بازم مریض نشه. من همیشه عاشق فصل زمستون بودم اما بخاطر تو چشمم به تقویمه که این سرمای دوست داشتنی لعنتی کی تموم میشه دخترم دیگه مریض نشه. فقط بخاطر تو که نازنینی و من با تمام وجودم عاااااشقتم.

اسامی دوستای مهدت: ملیکا- کانیا- آرتان-آرشا- زهرا- سحر- شهاب- محمد مهدی- امیرمهدی- میکاییل- آرمین- بارمان...

مربی های مهدت: خانم دانش- بناییان- رضایی- آذریان- حیدری فرد-