دختر شیرین زبون قشنگم چی شد یه دفعه بینی ت کیپ شد و بعد تا صبح تب کردی و .... مامانی رو حسابی نگران کردی. یا بخاطر آب بازی و مرتب کولر زدنه یا بی احتیاطی کردی و به کسی که مریض بوده نزدیک شدی!! شایدم بخاطر غفلت منه که بخاطر بی حوصلگی و کار و فکر برگزاری مجلس سی ام و چهلم مامان ازت غافل موندم و ...

دکتر روحی برا سفیکسیم و شربت سرماخوردگی و سودافرین+قطره بینی تجویز کرد و ازت خواست چون آمپول ننوشته در عوض حسابی همکاری کنی و آب لیموشیرین و پرتقال نوش جان کنی دلبندم. دیروز چاره ای نداشتم با خودم آوردمت شرکت و تا تونستی شیطنت کردی... امروز بابایی مرخصی گرفته و پیشت مونده تا بهتر بشی و خطر سرایت به بچه های مهد از بین بره بعد با خیال راحت بری مهد و بازی کنی.

راستی خاله زمانی دو تا بچه گربه بهت کادو داد که عسل رو از خودت جدا نمی کنی و خیلی دوستش داری.

این روزها فقط دوست داری دامن یا لباس دخترونه بپوشی و موهات فرفری باشه لباس و کفش و جوراب و گل سرت باید ست باشن و من اجازه دخالت ندارم. ازم خواستی رنگ مو و شابلون نقاشی روب بدن برات بگیرم و یه جفت کفش بندی مثل مال خودم. اگه از چیزی خوشت بیاد می گی: مامان، اینو وقتی بزرگ شدم میدی برا خودم؟ مرتب به موهای خودتو و من ور میری و می گی بزرگ بشم یا دکتر می شم یا آرایشگر.

زیاد به تمرین فلوت دل نمی دی و این هفته قرار برای اجرای گروهی فکر کنم بلز باهاتون کار کنن. سه شنبه معلوم می شه.

اکثر نقاشی هات یه دخترخانمه که بادکنک دستشه. بعد هم دورشو می چینی و میذاری تو پاکت که هدیه بدی به دوستات.

بابایی نقش اغلب حیوونا رو باهات بازی می کنه و تو عاشق بازی با خرگوشه و ماره هستی.