پنجشنبه ۵/۹/۸۸ تا اومدم بجنبم، بعد از شستن و پهن كردن لباسا و پختن حريره و سوپ آوا و جمع و جور كردن خونه ... و ني ني رو ببرم خانه بهداشت براي قد و وزن ۹ ماهگيش ساعت از ۱۲ گذشت و خانه بهداشت طبق روزهاي پنجشنبه تعطيل شده بود و ما با در بسته روبرو شديم.

 ava end of 9

اما كم نياورديم و براي فرار از سر و صداي بنايي و كنده كاري همسايه بغلي به خونه باجون پناه برديم و كوچ كرديم اونجا تا شب كه بابايي از كار برگشت بياد دنبالمونو برگرديم خونه خودمون. هوا باروني بود و يه كوچولو سرد. شب ساعت ۱۰ رسيديم خونه و آماده شديم براي خواب اما ني ني خانم تن به خواب نميداد تا ۱۲ بيدار بود و بزور تاب بازي بالاخره خوابش برد اون هم چه خواب نااااازي.  I LOVE YOU

ava  end of 9