ديشب ۸/۹/۸۸ عزيز دل من كلمه لالا لالا رو به زبون آورد و چند بار تكرار كرد. عروسكش سارا رو كاملاً مي شناسه و دوستش داره، توتو و پيشي شو هم همينطور(البته چند روزي ميشه). وقتي مي گيم بابايي كو به در ورودي نيگاه مي كنه.  وقتي خوابه اگه كسي كنارش باشه آروم دوباره بخواب ميره اما اگه ببينه هيچكي پيشش نيست با صداي كلفت گريه مي كنه و ... تا يكي پيدا بشه ني ني خانم رو از تنهايي بيرون كنه.

9

چهارشنبه ۱۱/۹/۸۸ ساعت ۲۰/۸ شب آوای عزیزم یاد گرفت تتی بگه و مرتب تکرار کرد. ت تی  ت تی  ت تی .... سرشو می کنه توی پیرهنش و تتی می کنه یا روانداز و لحاف رو می کشه روی سرش و دقیقاْ با همون لفظی که یادش دادم ت تی میگه قربون صدای نازت بشه مامانت. ساعت ديواري ديجيتال روي ديوار اتاق رو شناخته و بهش اشاره مي كنه. سارا عروسكشو ميده بهش مــــــ   بدم. اسباب بازي هاشو ميده تا صداشونو درآرم. به هر چيزي كه دوست داره با دست اشاره ميده كه ببريمش پيشش يا بديم به دستش.

شیطونک مامان الان سومین روزه که بینی ش گرفته و اذیت می شه خدا کنه بچه ام مریض نشه فقط. خدایا عزیز کوچولومو دستت سپردم حافظ همه نی نی گلا باش نگهدار نی نی گلي منم باش. آآآآآآآآمین

 ۲۹/۹/۸۸ شب دستتو نشون دادی و گفتی دس دس دست دست منم تا تونستم دستتو بوسیدم.