***گوش و گوشواره***
سلام ناناز ماماني. نميدونم دقيقاً كي باندازه ي كافي بزرگ مي شي تا خاطرات و مطالبي رو كه ماماني مرتب برات ثبت مي كنه بتوني خودت بخوني و درك كني... ديشب ۲۲/۱۲/۸۸ بالاخره باصرار خاله مهربونه و بقيه خانواده ساعت ۱۹:۳۰با خاله و بابايي برديمت گوش نازنينتو سوراخ و مزين به گل گوش با نگين سفيد كرديم گل من ماه من. اولش كمي ترسيدي و لرزيدي اما بعدش بهتر شدي گرچه تا خونه مرتب بهانه گيري مي كردي و مدادتراش قشنگي رو كه ماماني برات نگه داشته بود و داده بود دستت تا سرگرم بشي با قدرت و شدت تمام پرت كردي روي زمين فروشگاه جوراب و خردش كردي. دست آخرم با موزيك موبايلم سرگرمت كردم و توي گالسكه ات هم ميرقصيدي وروجك نازم. خاله جون ۸ رفت و ما هم برگشتيم خونه. عكستو گرفتم بعداً برات ميذارم اينجا.

۱۹/۱/۸۹ گل گوشتو بخاطر یه کوچولو حساسیت درآوردم بجاش گوشواره ی نگین دار طلای سفید کردم گوشت نازنین وروجک ناز من.
خاطرات دوران شيرين كودكي دختر كوچولوي نازم آوا پرنده ی کوچک خوشبختی اين بزرگترين، قشنگترين و بهترين هديه الهي... مي نويسم برات تا وقتي بزرگ شدي بخوني و بنويسي برام و من از ديدن لحظه لحظه بزرگ تر شدنت لذت ببرم...